چند سالی هست که عادت کردم در ماه حتما یک کتاب زندگینامه بخوانم. به نظرم خواندن سرگذشت انسانهای بزرگ علاوه بر الهام بخش بودن، میتواند ما را با نیمه تاریک وجود آنها هم آشنا کند. در واقع وقتی برگ برگ زندگی یک شخص را ورق میزنیم، متوجه میشویم آنها هم پستی و بلندیهای زیادی در زندگی خود داشتهاند. اما بدون شک در بین تمام کتاب های زندگینامهای که خواندهام، این یکی از بهترینها بوده و هست. کتابی که امروز قصد معرفی و خلاصه آن را داریم کتاب استیو جابز است که به قلم والتر آیزاکسون نوشته شده. این کتاب به خوبی بخشهای تاریک زندگی جابز را به ما نشان میدهد. البته آیزاکسون از دستاوردهای این مرد بزرگ هم غافل نشده است. خب، وقتش میرسد طبق معمول به سراغ نویسنده کتاب برویم.
والتر آیزاکسون؛ مرد زندگینامهها
بر خلاف کتابهایی مثل از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم که خود موراکامی نوشته، این کتاب زندگینامهای است که توسط یک نویسنده دیگر نگارش شده است. والتر آیزاکسون بدون شک یکی از بهترین (و به نظر من بهترین) نویسندهها در زمینه نوشتن زندگینامه است. تقریبا تمام آثار او خواندنی هستند. والتر آیزاکسون نویسنده و زندگینامهنویس آمریکایی است. او قبلا سردبیر مجله تایم و همچنین مدیرعامل و رئیس شبکه خبری سیانان بود. ایزاکسون بیوگرافیهای پرفروش آلبرت انیشتین و بنجامین فرانکلین را نوشته است و همچنین نویسنده کتاب طراحی آمریکایی است. خب با این توضیحات متوجه میشویم که با یک اثر فوقالعاده طرف هستیم.
شروع نگارش کتاب استیو جابز
استیو جابز در سال 2009 تصمیم گرفت نگارش زندگینامه خودش را به آیزاکسون بسپارد. البته تعجبی هم ندارد، من هم جای او بودم به قلم آیزاکسون اعتماد میکردم. برای این کار او آیزاکسون را به عمارتش در کالیفرنیا برد. سپس به او نشان داد که سالهای کودکیاش در چه مکانی گذشته است. در نهایت نگارش کتاب شروع شد.

استیو جابز چگونه شخصی بود
خب، اگر نظر کارمندان و همکاران او را به خصوص در دوره اول حضورش در اپل بپرسیم، احتمالا به شما میگویند افتضاح! بله، بر خلاف تصور عموم، استیو جابز اصلا آدم خوش مشربی نبوده. او حتی به خاطر سختگیریهای بیش از حدش در کار به چهرهای منفور هم تبدیل شده بود! آنطور که آیزاکسون مینویسد، استیو جابز در مهندسی الکترونیک و کامپیوتر فرد خیلی با استعدادی نبود. در عوض، او هوش مالی بالا و تفکرات و برنامههای تجاری فوقالعادهای در سر داشت. تمامی این موارد باعث شد که همکاری او با استیو وازنیک که بر خلاف جابز استعداد بسیار زیادی در علوم کامپیوتر داشت، برای هر دوی آنها سودآور باشد.
نکته جالبتر اینکه پدر اصلی استیو جابز یک فرد مسلمان بود. اما به دلیل اینکه او و مادرش امکان بزرگ کردن جابز را نداشتند، او را به خانواده دیگری سپردند. جایی که دقت و ظرافت پاول جابز، از همان کودکی در استیو کوچک رسوخ کرد. پیشنهاد میکنم برای اینکه بیشتر با شخصیت جابز آشنا شوید، حتما خلاصه کتاب استیو جابز را از پایان همین مقاله دانلود و مطالعه کنید.
همچنین بخوانید: معرفی و خلاصه کتاب فریب ایکاروس اثر ست گادین
از عرفان و ذن، تا مخدر و LSD
همانطور که گفتم این کتاب به خوبی به بخشهای تاریک زندگی جابز هم سر میزند. استیو جابز در کنار میل و علاقهای که به تکنولوژی داشته، به ذِن هم علاقهمند بوده است. او حتی یک سال از عمرش را در هند سپری کرد. جابز خودش را یک ضد فرهنگ میدانست و زمانی که هیپیها در سراسر آمریکا حضور داشتند، او هم به آنها پیوست. اما جالبتر از همه اینها، علاقه جابز به مصرف مخدر LSD بود. او این مخدر را عاملی برای افزایش دقت و خلاقیت خود میدانست. موضوعی که من به هیچ وجه تصدیق نمیکنم!
استیو جابز باور داشت که تمام این موارد در کنار هم باعث موفقیت او شدند. ادعایی که باز هم قضاوتش به عهده شماست. برای همین هم پیشنهادم این است که خود خلاصه کتاب را بخوانید تا متوجه شوید او چگونه این موارد را به هم مرتبط میداند.
بیشتر بخوانید: آشنایی با مدیتیشن ذن یا ذاذن
نظر من درباره کتاب استیو جابز
خب بدون شک زندگی جابز به این سیاهی هم نبوده است! در واقع او دستاوردهایی داشت که تجربهای جدید از زندگی دیجیتال را برای ما رقم زدند. در واقع نمیتوان دنیای بدون اپل را تصور کرد. از آیفون آیپد گرفته تا آیپاد و آی مک و هر محصول دیگری که اپل تولید و عرضه کرده است. تمامی این محصولات همچنان پیرو تفکری هستند که جابز در کمپانی اپل جا انداخت.
شاید اگر چند سال پیش کسی با من درباره تجربه استفاده از محصولات اپل صحبت میکرد، در جواب به او میگفتم که اپل تنها به فکر کسب درآمد از برند خودش هست. خب، این موضوع کاملا درست است اما تمام ماجرا این نیست. با خواندن کتاب استیو جابز متوجه میشویم چیزی که او همیشه به دنبالش بود ایجاد یک حس و تجربه جدید در استفاده از ابزارهای دیجیتال بود. البته شما تا زمانی که یک دستگاه اپل را در دست نگیرید و از آن استفاده نکنید متوجه این تجربه متفاوت نخواهید شد.
اصالت، طراحی تمیز، قدرت و یکپارچگی همان ارزشهایی هستند که استیو جابز از روز اول به دنبال آنها بود. ارزشهایی که اپل تا امروز آنها را دنبال میکند و به کمک همین ارزشها توانسته همچنان سرپا بایستد. شاید اگر او بیماری سرطان خود را جدیتر گرفته بود، هنوز هم بر صندلی ریاست اپل تکیه زده بود و با وسواس خاصی در حال بررسی محصولات جدید اپل بود. کسی چه میداند؟
اقتباس سینمایی
فیلم استیو جابز که در سال 2015 ساخته شد برگرفته از همین کتاب است. در این فیلم مایکل فاسبندر نقش استیو جابز را بازی میکند. البته با وجود اینکه افرادی ومثل وازنیاک تحت تاثیر بازی خوب بازیگران این فیلم قرار گرفتند، اما خود فیلم چندان چنگی به دل نمیزند. برای همین هم با نقدهای متفاوتی روبرو شد. گرچه نمیتوان فیلم استیو جابز را از بهترین فیلمهای اقتباسی نام برد، اما به هر جال ارزش یکبار دیدن را دارد. خصوصا اگر قبلا از تماشای آن خود کتاب یا خلاصه آن را خوانده باشید.
بخشهایی از خلاصه کتاب استیو جابز
کمالگرایی و پشتکار جابز، او را به سمت دستیابی به چیزهای بزرگ سوق داد؛ اما همین ویژگیها عامل اصطکاک و درگیری هم بود.
اگر او تصمیم میگرفت تا یک کاری انجام شود، آنوقت به سادگی واقعیت را مطابق میل خود تغییر میداد تا آن کار واقعا انجام شود.
روزی که این دو شریک میخواستند نام شرکت خود را پیدا کنند، جابز از یک مزرعه سیب بازدید کرد و چون ساده، سرگرمکننده و آشنا بود، نام اپل روی شرکت باقی ماند.
اگر جابز احساس میکرد کار کارمندی ضعیف است، به او میگفت کارش مزخرف است و اگر متوجه کوچکترین نقصی میشد، فورا عصبانی میشد.
درواقع جابز ایده او را برداشت و ماشینی ساخت که روی یک ریزپردازنده قدرتمند کار میکرد، میتوانست گرافیکهای پیچیده را در خود جای دهد و تا حد زیادی توسط ماوس کنترل میشد.
پس از اینکه جابز با اخراج شدن از اپل کنار آمد، متوجه شد اکنون میتواند کارها را دقیقا همانطور که میخواهد انجام دهد و از جنبههای خوب و بد خود نهایت استفاده را ببرد.
درواقع نحوه برخورد جابز با مردم در زندگی خصوصیاش، شبیه به رفتار او در محل کار بود. رفتار او دو مدل داشت: یا خیلی احساساتی یا خیلی سرد.
در سال 1997 اپل ضرر 1.04 میلیارد دلاری را ثبت کرد؛ اما در سال 1998 پس از گذشت اولین سال حضور جابز به عنوان مدیرعامل، این شرکت 309 میلیون دلار سود ثبت کرد. جابز عملا شرکت را نجات داده بود.
iMac که در می ۱۹۹۸ منتشر شد، بالاترین سرعت فروش کامپیوتر در تاریخ اپل را کسب کرد.
منتقدان شک داشتند که مردم 399 دلار برای پخش موسیقی خرج کنند؛ اما مصرف کنندگان iPod را چنان موفق کردند که تا سال 2007، فروش iPod نیمی از درآمد اپل را تشکیل میداد.
حتما بخوانید: معرفی و خلاصه کتاب ایکیگای

سرفصلهای خلاصه کتاب استیو جابز
- اپل و استیو جابز چگونه به نماد تکنولوژی در سراسر جهان تبدیل شد.
- یک پدر فنی کار و یک دوست صمیمی، عشق به مهندسی و طراحی را به استیو جابز القا کردند.
- علاقه جابز به معنویت، LSD (ماده مخدر) و هنر، حس زیبایی شناختی و تمرکز بالای او را شکل داد.
- بازدید از یک مزرعه سیب، موجب شد تا جابز نامی را انتخاب کند که دیدگاه ضد فرنگ و سختکوش یک شرکت را تشکیل داد.
- جابز رئیسی سختگیر و بداخلاق بود که میخواست همه چیز بینقص باشد و به هیچ صراطی مستقیم نبود.
- سیستم عامل مکینتاش جابز را به عنوان نماد تکنولوژی بالا برد؛ اما رفتار بد او باعث سقوطش کند.
- جابز با NeXT شکست خورد؛ اما با شرکتی به نام Pixar که در زمینه فیلمهای انیمیشن پیشرو است، به موفقیت رسید.
- جابز زندگی خصوصی خود را به دور از اپل سروسامان داد و دوباره با خانواده بیولوژیکی خود ارتباط برقرار کرد.
- با کاهش ثروت اپل، جابز همچون یک آدم ناشی بازگشت و رهبری شرکت را به عنوان مدیرعامل در دست گرفت.
- ایدههای جسورانه و طراحی رویایی، iMac و اولین فروشگاه اپل را به موفقیتهای نجومی رساند.
- جابز میخواست تجربه فضای دیجیتال را در دست بگیرد، برای همین iPod، iPhone و iPad را ساخت.
- جابز به باورهای عمومی درمورد تشخیص سرطان خود اهمیت نداد و در سال 2011 درگذشت.

این کتاب به درد چه کسانی میخورد؟
هرکس که درمورد زندگی بینهایت خلاقانه کارآفرینی چون استیو جابز کنجکاو است.
کسی که علاقهمند است بداند اپل چگونه به چنین موفقیت عظیمی دست پیدا کرده است؟
هرآنکه میخواهد از شخصیتهایی که ابزارهای تکنولوژی روزمره ما را درست میکنند الهام بگیرد.
جمع بندی+ دانلود خلاصه کتاب استیو جابز
همانطور که در ابتدای مقاله هم گفتم، کتابهای زندگینامه همیشه پر از درس و حکمتهای جدیدی برای ما هستند. این کتاب هم بدون شک همینطور است. کتاب استیو جابز به ما نشان میدهد که کمالگرایی و دقت این فرد تا چه اندازه در موفقیت اپل تاثیرگذار بوده و هست. همچنین با خواندن این کتاب با تاثیر محیط و دوستان بر موفقیت ما بیشتر روبرو میشویم. شاید مالکوم گلدول حق داشت که در کتاب داستان موفقیت نخبگان به ما گفت هیچ موفقیتی بدون کمی شانس و اقبال به دست نمیآید. شاید اگر خانواده دیگری سرپرستی استیو را برعهده میگرفتند او هیچگاه با استیو وازنیاک آشنا نمیشد و نمیتوانست به دستاوردهایی که امروز از آنها نام میبریم برسد.
خوش شانس یا بدشانس، استیو جابز فرد بسیار بزرگ و تاثیرگذاری در تاریخ بشر است. برای همین هم توصیه میکنم حتما خلاصه این کتاب را دانلود و مطالعه کنید.